آخرین مطالب
امکانات وب
«دلم می‌خواست خبرنگار جنگ باشم» این اولین جمله‌ای بود که بعد از دیدن فیلم «یک جنگ خصوصی» در ذهنم نقش بست. زندگی یک خبرنگار باید پر از هیجان باشه، اصلا ما خبرنگاری رو انتخاب می‌کنیم، چون از پشت میز نشس رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 133
«پریدخت» را که تمام کردم، دلم می‌خواست همه عصبانیتم را سر حامد عسکری هوار بکشم! دلم می‌خواست توی صورتش داد بزنم پریدخت چه گناهی کرده بود؟ چرا این بلا را سرش آوردی؟بعد یادم آمد که گفته بودید تنها راوی رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 111
برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 109
فکر می‌کنم همه ما سال که نو می‌شود؛ به روزهای گذشته، به همه آن ۳۶۵ روزی که بر ما گذشته است، نگاه دوباره‌ای می‌اندازیم.
دفتر سال را این بار برخلاف عقربه‌های ساعت ورق می‌زنیم. برخی فصل‌ها را سریع‌تر رو رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 131
برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 112
بالاخره تمام شد!
بله بله می‌دانم، خیلی‌های‌تان همان یک‌سال پیش همه ۱۰ قسمت سریال را دیده بودید، ولی من فرصت نکرده بودم و از طرفی چون خودم را ملزم به دیدن تنها یک قسمت از سریال در یک شبانه‌روز می‌کنم، رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 163
کمتر از ۱۲ ساعت قبل ساکنین کره زمین تجربه طولانی‌ترین خسوف قرن را از سر گذراندند، اتفاق مهمی بود که حالا در صفحه‌های مجازی هرفرد می‌توان ردپایی از آن را دید، کسی عکس هنری گرفته، کسی با همین گوشی‌ها و رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 138
احساس می‌کنم یک هفته‌ای زمان لازم داشتم تا بتوانم همه کلمات و عبارات را در کنار هم ردیف کنم و از رفتن کسی بنویسم که اهمیتش را شاید فقط خودم بدانم و گاهی خودش.
دیگر یک هفته شد؛ یک هفته تمام. یک هفته رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 113
برای مصاحبه شماره خانه‌اش را داشتم، زنگ زدم و بعد از بوق‌های زیاد همسرش برداشت، گفتم با منزل آقای صندوقی تماس گرفتم؟ گفتن بله و توضیح دادم برای مصاحبه تماس گرفتم.
گوشی را دادند به آقای صندوقی و منِ رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 133
«بادبادک‌باز» را خیلی وقت قبل خوانده بودم، آن‌روزهای پُر از درد. کتاب هم درد را بیشتر می‌کرد، درست مثل یک خودآزاری می‌مانست که هرچه چاقویش را بیشتر در گوشتم فرو می‌کرد، من هم بیشتر لذت می‌بردم.
به رژه‌های این حرف‌های نگفتنی...برچسب : نویسنده : javdanegi بازدید : 131